loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت رقیه , متن روضه , شهادت حضرت رقیه , حضرت رقیه , متن روضه حضرت رقیه , روضه حضرت رقیه , روضه شهادت حضرت رقیه , متن مداحی روضه شهادت حضرت رقیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1757 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1294 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 697 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 635 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3495 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3825 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3679 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7266 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4953 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4373 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5540 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1097 زمان : نظرات (0)

 سید مجید بنی فاطمه

 

با این همه زخم، دست کمی از مادرت زهرا ندارم

تنها نشستم، حتی به قول دختران بابا ندارم

داری میایی، باید که چادر که سر کنم اما ندارم

شرمنده بابا، غیر ازخرابه من برایت جا ندارم

یا عمه یا تو، یا آرزوی مرگ دارم یا ندارم

اما دلت قرص، یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم

 دیدی خمیدم، اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم

بعد از تو بابا، با دامن آتش گرفته می دویدم

من مثل عمه وقتی که قاتل می برید و میبریدم

با خنده می گفت با دست خود از پشت سر سر را

جای تو خالی با حرمله با شمر چه زجری کشیدم

رنگین کمانم، بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم

کنج خرابه خوابیده بودم با لگد از جا پریدم 

بازار شام و حرف کنیزی و نمی گویم چه دیدم

قربان لبهات من پیر چوب خیزرانی یزیدم

آماده هستم عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم

+دختر داری یا نه؟ خواهر کوچیک داری یا نه؟ یاد اون پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی به خیر که وقتی می فهمیدن میخوای بری حرم بی بی میدیدی یه عروسک بهت میدادن، میگفتن رفتی ببر حرم رقیه؛ معناش میدونی چی بود؟ یعنی دختر بچه بهونه میگیره باید با این چیزا ساکتش کنن؛ نامرد یه دفعه گفت کیه که نمیزاره من بخوابم؟ گفتن: صدای دختر حسینه، گفت: چی میخواد؟ گفتن: بهونه باباش رو گرفته، گفت: این که کاری نداره سر بریده رو براش ببرید، دختری که دلش برا باباش تنگ شده همچین که تشت آوردن روپوش کنار زد، تا چشمش به سر افتاد، آروم آروم شروع کرد رو این لبا دست می کشید یه مرتبه دادش بلند شد بابا کی رگ های گردنتو بریده....

رسیدن به خیر سر و روی خونی

یه دردایی دارم بعیده بدونی

وای سرم، ای کرم

تو از زخمای من نداری خبر

وای سرم، حنجره

به من گفته بودی که رفتی سفر

تو تو سفر، چی شده

چه زخم لب از همه است تازه تر

چیزی از من نپرس

که گوشواره هامه همین دور و بر

نمیبینه چشمام یا اینجا بی نوره

این عطر بابامه یا بوی تنوره

وای ببین، رو زمین

با چه حالی از هوش رفته رباب

وای ببین، دستمو

اینا جای سنگه اینا هم طناب

جون من غم نخور

اصلا ما نرفتیم به بزم شراب

هر چی شد بسته

روی پای من دیگه راحت بخواب

بابا بابا بابا بابا

+وقتی پسر بچه زمبن میخوره، میگن: بلند شو، گریه نکن، مرد که گریه نمیکنه، زودی میاد کس کارش پیدا میکنه، اما دختر زمین میخوره بلند نمیشه اینقدر صبر میکنه تا باباش بیاد... گفت بابا یه نصف شب از ناقه افتادم، هر چی صدات زدم نیومدی.... شنیدم صدای قدمی میاد گفتم بابام کع اینحور تند تند راه نمی رفت، بابام هیچ وقت با عجله قدم بر نمی داشت، همچین که دستم رو سرم بود حس کردم یه دستی موهام گرفت... یک ضربه زد...

 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - با این همه زخم، دست کمی از مادرت زهرا ندارم - سید مجید بنی فاطمه

دانلود بخش دوم

 روضه شهادت حضرت رقیه (س) - رسیدن به خیر سر و روی خونی - سید مجید بنی فاطمه

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5687 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

بابا

یه گوشه خواب بودم خیلی آروم

ولی پیچید تو گوشم صداشون

نمیبردن اگه گشواره هامو

خودم میبخشیدم به دختراشون

+من بچه توام نمیبردن خودمم بهشون میدادم...

من که جدم علی به وقت نماز

 داد انگشتری به اهل نیاز

مادر فاطمه سه لیل و نهار

کرد افطار خویش را ایثار

من خودم گوشوار میدادم

دُر به آن نابکار میدادم

پس بگو تازیانه کم بزنند

دخترم، دخترانه ام بزنند

نمیبردن اگه گوشواره هامو

خودم میبخشیدم به دختراشون

گذشت و گم شدم توی بیابون

آخه از قافله جا مونده بودم

یکی اومد برم گردوند بابا

ولی کاشکی همونجا مونده بودم

بابا بد اخلاقن چقدر مردای شامی

به جای قلب سنگه تو دلاشون

با این دستای سنگینی که دارند

دلم میسوزه واسه بچه هاشون

یه جوری زد چشام تاره هنوزم

یه جوری زد قدم از درد خم موند

جای دستش یکم بهتر شده اما

جای انگشترش رو صورتم موند

تو روی نیزه و من روی ناقه

تو چشمات باز و من دستام بسته

چقدر شکل همیم بابا نگاه کن

منم مثل تو دندونم شکسته

النگو هامو تو بازار فروختن

دیگه فرقی به حال من نداره

ولی ای کاش اینجوری نمونن

آخه مال یتیم خوردن نداره

به ماه آسمون میگفت

شمع شبستون منی

یاد عمو بخیر که تو

مثل عمو جون منی

راستی تو از تو آسمون

ببین بابای من کجاست

بهش بگو که دخترت

ساکن تو خرابه هاست

بابا ...

+میگن به داد بچه برس به هقهق افتاد....

بابا... منو ببر... من... جا میمونم عمه ام و میزنن

شیرین... زبونیم تموم... شد

مال اون وقت... بود که دندونام... سالم بود

بابا....

ای حسین...

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - یه گوشه خواب بودم خیلی آروم - حاج محمود کریمی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1596 زمان : نظرات (0)

خلج

 

ای باد صبا یکی یه دونه دخترم

ای باد صبا من از بابام بی خبرم

ای باد صبا اگه ببینم بابامو

میگم بابایی گمشده سنجاق سرم

اگه خدا قسمت کنه بازم بابامو ببینم

ناز می کنم براش میرم روی زانوهاش میشنم

اگه زانویی باشه حالا

اگه خدا قسمت کنه بازم بابامو ببینم

ناز می کنم براش میرم روی زانوهاش میشنم

شبا می گردم توی خواب

دنبال بابام همیشه

نمی دونم زیارتش برا چی تعبیر نمیشه

آه من پری بودم دلبری بودم

حالا جام روی خاکه بیابونه

آه نیمه جان در دشت

اون شبی که افتادم گم شدم ،

آه نیمه جان در دشت رنگ و روم برگشت

لاله دارم بر موی پریشون موی پریشون

ای باد صبا غم بسته راه گلومو

+من دیدم شماهم دیدی بچه کوچولو بابا ومادرشم که با هم دعواشون بشه اینقد وحشت میکنه کاری باهم ندارنا باهم دارن دعوا می کنن ،

-اون گوشه کز می کنه می ترسه

ای باد صبا غم بسته راه گلومو

ای باد صبا غم بسته راه صدامو

تو این هیاهو گم کرده ام دست وپامو

ای باد صبا

ای باد صبا یه حسرتی رو دلمه

وقتی که می رفت نشد ببوسم بابامو

وقتی که می رفت نشد ببوسم بابامو

خانم زینب دید

+روضه خون داره روضه می خونه توهم سرت رو زانوته داری گریه میکنی تو عالم خودتی گوش میدی وگریه میکنی یه وقتایی ام صدای روضه خون قطع شد یه چند ثانیه ای صبر میکنی میگی داره مکث میکنه نفس میگیره شعرش یادش بیاد ولی وقتی دیدی طولانی شد سرت وبلند میکنی ببینی چه خبر شد؟چرا نمی خونه؟روضه خونه خرابه داشت روضه می خوند یه وقت دیدن صداش قطع شد دیگه صداش نمی یاد بی بی زینب اومد سراغش دید داره جبران مافات میکنه لباشو گذاشته رو لبای بابا

-توی مدینه بروبیا یی داشت بابا

لباس نو و گوشواره می خرید برام

از بسکه بودم بر سر دوش عمو جون

ای باد صبا به خاک نمی رسید پاهام

+اما!!

ولی حالا همه دارن منو به هم نشون میدن

ولی حالا همه دارن به من اشاره میکنن

منو بهم نشون میدن قلبمو پاره می کنن

وقتی میون کوچه ها بابا

وقتی میون کوچه ها می ترسیدم می لرزیدم

گوشواره هامو تو گوشه یه دختره شامی دیدم

 

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - ای باد صبا یکی یه دونه دخترم - حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 912 زمان : نظرات (0)

خلج

 

دلم گرفته از خرابه

خرابه زندون عذابه

برس به داد من بابایی

دیگه نجات من ثوابه .....

بیا که ... توونی .... نمونده به تنم

+بدجوری میزدن ...

-خون گریه میکنه برا من پیرهنم

+گرفتی چی شد یا نه 

-قد کوچیکم از غمت تا شد

دخترت حالا مثل زهرا شد ...

+فقط میشه شعر خوند دیگه ،جای هیچ حرفی باقی نمونده

-دوستت دارم خودت می دونی ....

لبات چرا اینجور شده؟

میشه با این لبای خونی

اگه دلت به حال من سوخت

یه کم برام قرآن بخونی

+اومدم بگم مواظب باش جا نمونی دیدم اصلا کسی نیست که گریه نکنه

-چندوقته ... نشنیدم ... صدای زیباتو

بذار تا ببوسم بابایی لبهاتو

جون بده ای کاش دخترت بابا

چی شده مگه قربونت برم؟!

داره خون میره از سرت بابا

+تا حالا از من زیاد شنیدید این عبارت و این کلمه رو این جمله رو ؛ زیاد گفتم بذار تیر خلاص بزنم اما تیر خلاص نشد اما امشب میشه ..

-چه ماجرایی شد اسیریم

شبا همه عزا میگیریم

آخه بابایی ریخته دیگه

تموم دندونای شیریم .....

+بابا یه دستایی بزرگی داشت ... هرچی بهش گفتم من گم شدم ... خواب بودم افتادم ...

-باور کن رقیه ... رو خاکا میخوابه

النگوی دستم ... بابا یه طنابه

+یه بیت بگم و بشینم دیگه صبر میکنم تا تو آروم بشی....

-از وَرَم بسته ... شد بابا پلکم

چی بگم من از ... سیلی محکم

+خودت روضه خوان خودت باش دیگه از من بیشتر از این برنمیاد ...این ناله ها برسه کربلا ... تانفس داری ...حسین جانم جانم جانم ....

 روضه شهادت حضرت رقیه (س) - دلم گرفته از خرابه - حاج حسن خلج 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1131 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد


خاطرات زیارتی هرچند، از نظر غالباً نخواهند رفت

آخرین بار که حرم رفتم،هرگز از یاد من نخواهد رفت

یاد دارم در آخرین دیدار، در حرم ازدحام زائر بود

در نگاهم دوید دخترکی،به گمانم که از عشایر بود

دست در دست مادرش آرام،دخترک رفت روبروی ضریح

دست خود را گذاشت بر سینه،دست خود را کشید روی ضریح

با همان لحن کودکانه‌ی خود،

+دیدی دختر دو سه ساله چه جوری حرف میزنه،هنوز نمیتونه بعضی از حروف رو درست تلفظ کنه

-با همان لحن کودکانه‌ی خود،گفت آرام: "دوستت دالم"

دو سه شب پیش که سه سالم شد،مادرم گفت با تو همسالم

مادرم گفته می‌شناسیدم،ایلیاتی ام، اهل ایرانم

تا زبان باز کرده ام، اول، زیر لب گفته ام "حسین جانم"

مادرم گفته از تو باید خواست،آرزوی بزرگ و کوچک را

تا که هم بازی ات شوم امروز،هدیه آوردم این عروسک را

+بیا با هم بازی کنیم،مادرم تو راه خیلی باهام حرف زده

-مادرم گفته در کنار ضریح ،حرف سوغاتی حرم نزنم

تشنه ام شد اگر، نگویم آب،حرفی از گوشواره هم نزنم

مادرم گفته است بابایت،مثل بابای من شهید شده

+حالا فهمیدی،زبانحال یه دختر شهید ِ که رفته کنار ضریح داره حرف میزنه،"قربون رقیه برم نه بابا داشته نه پدر،در کتاب کامل بهایی نوشته شده مادرشم موقع به دنیا اومدن این بچه از دنیا رفته بود،همه ی اُمیدش حسین بود"

-مادرم گفته است بابایت،مثل بابای من شهید شده

راستی گیسوان من مشکیست،تو چرا گیسویت سپید شده؟

مادرم گفته پای تو زخمی ست،همه همراه ، مرهم آوردند

نیست بابای ما ولی ما را،تا حرم چند مَحرم آوردند

با صدای بلند هم نشده،هیچ مردی مرا صدا بزند

بعد بابا چه بر سرت آمد،کی دلش آمده تو را بزند؟

+یکی از خدام حرم بی بی تعریف می کرد چند وقت پیش، می گفت:یکی از این شیعیان دمشق دختر فلج داشت،اومده بود همسایه ی بی بی یه اتاقی اجاره کرده بود، چهل روز نذر کرده بود بیاد حرم، توسل کنه، برا شفا دختر فلجش، یه هفته،بیست روز،یک ماه، دیگه آخراش خسته شده بود، میومد تو حرم می نشست یه سره گریه می کرد، می گفت:خانوم! چهل روز داره تموم میشه. من آبرو گرو گذاشتم،همه ی فامیلم من و طرد کردن، گفتن: کجا بچه رو می بری؟ گفتم: رقیه شفاش میده، میگه روز چهلم اومد عصبانی تو حرم، دو سه تا خادما رفتن جلوش رو بگیرن همه رو با دست پس زد،اومد جلو ضریح داد میزد،می گفت: چرا به تو میگن باب الحوائج؟چرا میگن هر کی بیاد دست خالی نمیره؟ چهل شب ِ منو اسیر کردی،خوب از اول میگفتی من برگردم، الان با چه رویی بچه ی فلجم رو برگردونم، میگه با عصبانیت زدم بیرون، رسیدم توی اون مسافرخونه ای که بچه ام بود، از پله ها رفتم بالا در رو باز کردم دیدم داره بازی میکنه، زانوهام لرزید نشستم،گفتم:بابا خودتی؟ برگشت گفت:آره منم. گفتم:تو چه جوری از روی صندلیت بلند شدی اومدی؟ گفت:بابا تو رفتی یه دختر اومد توی اتاقم، بهم گفت:پاشو. گفتم:نمیتونم. گفت:دست منو بگیر پاشو."مریض دارها!" دستش رو گرفتم بلند شدم، درد پام رفت،بازی کردیم با هم، بابا همین چند دقیقه پیش رفت، گفت:به بابات سلام مارو برسون بگو دیگه سر من داد نزنه، آدم سر بچه یتیم داد نمیزنه.

روضه بخونم دیگه،میخوام بگم کاش فقط داد میزدن هم داد زدن،هم لگد زدن،هم سیلی زدن، هم مشت زدن، هم موهاش رو کشیدن، هم بهش فحش دادن، هم بهش ناسزا گفتن، ببرمت کربلا،وقتی سر رو بغل کرد، نمیدونم تو تاریکی شب، چه جوری صورت باباشو دید،تا نگاه کرد گفت" تو هم شکل من شدی بابا." می خوام بگم رقیه! باباتم مثل تو هر کی هر چی تونست زد،یکی با نیزه،...تو رو تازیانه زدن،کعب نی زدن، باباتم تو گودال یه عده سنگ زدن، یه عده با چوب زدن، یه عده با عصا زدن،یه عده هیچی نداشتن اومدن هی لگد زدن، آی حسین.....

رقیه سه روز بود هیچی نمی گفت،اما تا سر رو دید یهو گُر گرفت،یکی از دختران شهدای مدافع حرم میگن یک ماه تب میکرده،تبش پایین نمی اومد بعد از شهادتش باباش،هر چی هم دکتر بردن فایده نداشته، یه دکتر روانشناس میگه من رفتم خونشون دیدم یه بنر دو متری عکس باباش توی اتاقشه،  گفتم: این عکس رو جمع کنید، این دختر خوب میشه، عکس رو جمع کردن بچه خوب شده بود، دیگه اثری از مریضی نداشت. یه عکس، تازه عکس نه خون داره، نه پارگی داره، این بچه اون دل شب چه جوری رگ های بریده رو دید، این چه سئوالیِ؟ "مَن ذا الذی قطع وریدک؟" هی دست کشید به رگ های بریده،میگن نگاه کرد به رگ های باباش،تا سر رو بغل کرد، "فنکبت علیه" افتاد روی سر، دیگه ندیدن چی شد،یه دفعه سر از بغلش افتاد روی خاک، ای حسین.... ای خدا به اشک های رقیه،هر کی مریض داره نا امید برنگردان.

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - خاطرات زیارتی هرچند، از نظر غالباً نخواهند رفت- سید مهدی میرداماد 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1048 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

صدا گاهی برای گوش چون داروست

صدا گاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست

بوی یاس و بوی عودو بوی دود

امشب باحس شنواییتون کاردارم، صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست"

صدا هم جنس های مختلف دارد

صدا گاهی لطیف و گاه نامردست

صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست

شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن

شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن

اگردقت کنی امشب!

یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهد شد

شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهد شد

ببند ای روضه خوان چشم و

فقط اینبار تمرین شنیدن کن

شنیدن را برای مستمع مانند دیدن کن

همیشه میگن شنیدن کی بود مانند دیدن اما امشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشود مانند دیدن

صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم

صداهایی که در آن هست خیلی ازصداها گم

صدای راه رفتنهای طفلی خُرد بر صحرا

شنیدین؟!دنبال این صدا رو بگیربیا

به دنبال صدا که راه می افتم

صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم

ومیگردم ..."

دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تند با شتاب بعد دیدم آرام شد ایستاد،حالا صدای دوم

صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا

اینجا بود که من خودم صاحب صدای این پاها شنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالا زده روز عاشورا

صدای پا شتابش بیشتر از پیش میگردد

باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم" بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش" حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!

صدای پاشتابش بیشترشدازپیش

صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد

صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک ..."

رمق دیگه نیست

صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک

صدابا بچه های خیمه میگوید:

عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد

منتظرآب نباش!

شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد

اگرتشنه اگربی تاب ...

آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب

دیگه کسی صحبت آب نکنه

صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:

عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد

صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو

صدای چَک چَک شمشیر

صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر

صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر

صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟

ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر

صدای بوسه ی خنجر

صدای خس خس حنجر

 صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر

امشب مگه شب سوم نیست؟!مگه شب رقیه نیست؟! این حرفاچیه میزنی؟! معمولا روضه خونها اون روضه سخته  رو میزارن آخر؛اینهایی که گفتم پیش اون روضه سبکهصداهای پس ازاین لحظه راتاعصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:

و اول ازهمه سوت صداهای هزاران تیررا

توی کمانهادر کمین بشنو

صدای چک چک شمشیر

صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر؟

صدا وقتی کشید در باد عمودخیمه رااز زیر

صدای خسته ی ارباب،هل من ناصرن

ذیل صدای گریه ی یک کودک بعدش صدای خوردن یک تیر

صدای بوسه ی خنجر

صدای خس خس حنجر

صدای یابنی یا غریب مادرِ مادر

صدای بوسه ی مادر؛صدای این غم دل چسب

صدای استخوانها؛صدای تلخ نعل اسب

(صدای هلهله، غارت،صدای کیسه ی لبریزاز خلخالهاو زیورآلات گران قیمت

صدای دست روی گردن طفلی

صدای تیزسیلی خوردن طفلی)

صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش

صدای خس خس سخت نفس وقتی که طفلی میرودازهوش

غریب کربلا حسین حسین ....

گوش بده گریه کن"گوش بده"ضجه بزن ..." گوش بده ناله بزن گوش بده" لطمه بزن گوش بده،هرکاری کنی حقه

صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش

صدای خس خس سخت نفس

وقتی که طفلی میرود ازهوش

صدای ممتد افتادن طفلی زناقه دربیابان وصدای زجر وقتی میفشارد دندان به دندان و‌ ...

صدای قرمزشلاق و روی پیکرزخمیِ بیجان و‌.‌.‌.

صدای گریه درکنج خرابه وقت خوابیدن

صدای خوردن سر بر زمین

و حس ترسیدن...

صدای بوسه های آبدار ازگونه ی خشک پدرچیدن

به شوق آمدن بی هوش شد،کم کم...

وبعدازاین صدای گریه اش خاموش شدکم کم...

شنیدن آخرین حسیست که ازکارمی افتد

واین گونه صدای پای بابایش که می آید

رقیه پیش بابا باکبودی هاش زهرا وار می افتد

حسین بن علی طفل رامیبیند و یاد درودیوار...

حسین"تانفس داری نفس بگیروبگو، ریشه کنیِ هرچی دشمن شیعه هست" ریشه کنی هرکی نمیتونه رقیه ما راببینه"حسین..."گفتم برات،شنیدی، گریستی خودتو زدی"گفتم شنیدن میشود ماننددیدن امابا همه حرفا دوباره تحصیح میکنم برادر:شنیدن کی بود.... امان ازدل زینب،حسین....

 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - صدا گاهی برای گوش چون داروست - حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت رقیه (س) - صدا گاهی برای گوش چون داروست - حاج حسن خلج

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 91
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 318
  • آی پی دیروز : 418
  • بازدید امروز : 932
  • باردید دیروز : 2,753
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 84
  • بازدید هفته : 21,909
  • بازدید ماه : 21,909
  • بازدید سال : 1,336,942
  • بازدید کلی : 19,842,770